سوگندسوگند، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

یکی یه دونم

چه خبر از سوگند در 8 ماهگی

1392/4/19 3:19
نویسنده : مامانی
272 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم ببخشید که با چند هفته تاخیر میام و واست مینویسم اول به خاطر وجود نازنین خودته چون یک دقیقه از من جدا نمیشی هم به خاطر اینکه چند روزی اینترنتمون قطع بود و تازه وصلش کردن .و اما از احوالات سوگند خانم باید بگم که خیلی خیلی شیطون شدی و یک دقیقه یه جا بند نمیشی منم همش دنبالتم که از جایی نیفتی یا سرت به جایی نخوره چون از وقتی یاد گرفتی دستتو بگیری و بلند شی دیگه ما بیچاره شدیم جات که همیشه جلوی میز تلویزیون .چند روز پیش به خاطر یه غفلت کوچولوی مامانی شما از روی تخت مامانی افتادی وکلی گریه کردی هر کاری میکردم هر چی بهت میدادم مگه ساکت میشدی دیگه مجبور شدم ببرمت بیرون بردمت تا خونه مامان بزرگ اونجا بچه ها رو دیدی ساکت شدی الهی بمیرم این اولین ضربه جدی بود که تا الان خورده بودی.نمیدونم الان زود نیست می خوای راه بری دستتو میزاری رو زمین و میخوای پاشی خیلی دوست داری راه بری وای به حال من وقتی که تو راه بیفتی شیرین کاریهای دیگه ای که دختر من میکنه جیغای خیلی خفن میکشه در حدی که گوشات تا چند لحظه دیگه چیزی نمیشنوه .خیلی بامزه دعوا میکنه میگه اه در این لحظه مامان دوس داره بخورتت.دیگه اینکه همچنان شبا دیر میخوابی و چشمای مارو در میاری بعد میخوابی.مامانی که از دستت ارامش نداره هر جا تو خونه میرم دنبالم میای و ازم اویزون میشی بغل هیچ کسم نمیری به جز مامانی خدا نکنه یکم دراز بکشم میای روی شکم مامانی و شروع میکنی به زدن و جیغ کشیدن اما با همه اینا خیلی خوشحالم که این روزا رو دارم میبینم لحظه لحظه بزرگ شدنتو ذوق میکنم وقتی با تمام وجود میخندی و داغون میشم وقتی از ناراحتی و مریضی گریه میکنی خدایا ازت ممنونم که منو لایق مادر بودن دیدی واین نعمت بهشتی رو به من دادی امیدوارم همه اون کسایی که بچه می خوان این روزا رو ببینن خدایا شکرت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)