بازم عروسی
سوگند خانم 5شنبه شب بازم رفته مهمونی اونم بله برون زهرادختر عموش خیلی مهمونی خوبی بود البته اگه شیطونی های سوگند خانم و در نظر نگیریم اینقدر دختر خوبی بودی که وقت نکردم عکس بگیرم همش دوس داشتی بغلم باشی اما بازم غرغر میکردی به هرکی میدادمت 2 دقیقه بعد پس میفرستادنت پیش مامانت نمیدونم گرمت شده بود یا چون سرو صدا بود نمیتونستی بخوابی اینقدر ناراحت بودی هرچی بود مامانی رو حسابی اذیت کردی واخر شب با یه سر درد شدیدو یه عالمه خستگی اومدیم خونمون باز خدا رو شکر خوب خوابیدی و دیگه برای خواب اذیتم نکردی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی