سوگندسوگند، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

یکی یه دونم

جشن دندونی

دیروز مامانی واسه سوگند خانم جشن دندونی گرفت و واسش اش دندونی درست کرد که خیلی خوبو خوشمزه شده بود.       اینم بخشی از غذا     ...
24 مرداد 1392

سوگند داره یه دندون

دقیقا روز 5 شنبه بود که بابایی وقتی اومد ببنه سما چی کردی تو دهنت دیدم داد میزنه ای دندون ای دندون سوگند دندون در اورده وقتی منم اومدم امتحان کردم دیدم بله دستم به دندون تیزت خورد البته الان هنوز زاد دیده نمیشه خیلی کوچولو ولی به همین زودیا میام و عکس دندون خوشگلتو میزارم. ســـــلام ســــلام صـــد تـــــا ســــــلام مـن اومـــدم بــا دنــدونـام مــی خــوام نشــونتــون بــدم صـاحب مـرواریــد شــدم یــواش یــواش و بی صــدا شـــدم جـز کبــــاب خـــورا اولین مروارید  کوچولوی سوگند جونم  در92/5/3 یعنی در 9 ماه و 7 روزگی جوونه زد.              &n...
9 مرداد 1392

سوگند و ده ماهگی

سوگند قشنگم امروز بالاخره مامان وقت کرد بیاد وبرات بنویسه چون تا امروز بیشتر روزا مهمونی بودیم و مهمونی داشتیم و بعد شم که اینقدر خسته بودم که نمیتونستم بیام وبت .امروز یکمی سرم خلوت تره شما هم که الان خوابیدی دیگه چی از این بهتر .تازگیا خیلی خیلی ددری شدی همش دلت میخواد بری بیرون دنبال بابایی گریه میکنی منم هر روز مجبورم بعد از رفتن بابایی ببرمت بیرون بگردونمت . اینم چند تا عکس از خوابیدن سوگند که جدیدا این مدلی میخوابی.       ...
9 مرداد 1392

ماه مبارک رمضان

رمضان ماه مهمانی بزرگ الهی است که در آن  دروازه های مهمان سرای بزرگ الهی گشوده می شود و شمیم دل نواز عطر بهشت ربانی، مشام جان های عشاق را می نوازد و سرود و عشق وصل را در دل عاشقان می انگیزد.رمضان ماه نزول رحمت وفرود عزت و عروج عبادت وصعود طاعت است که همگان را از عذاب اخری مصون و محفوظ میدارد.     ...
19 تير 1392

چه خبر از سوگند در 8 ماهگی

عزیز دلم ببخشید که با چند هفته تاخیر میام و واست مینویسم اول به خاطر وجود نازنین خودته چون یک دقیقه از من جدا نمیشی هم به خاطر اینکه چند روزی اینترنتمون قطع بود و تازه وصلش کردن .و اما از احوالات سوگند خانم باید بگم که خیلی خیلی شیطون شدی و یک دقیقه یه جا بند نمیشی منم همش دنبالتم که از جایی نیفتی یا سرت به جایی نخوره چون از وقتی یاد گرفتی دستتو بگیری و بلند شی دیگه ما بیچاره شدیم جات که همیشه جلوی میز تلویزیون .چند روز پیش به خاطر یه غفلت کوچولوی مامانی شما از روی تخت مامانی افتادی وکلی گریه کردی هر کاری میکردم هر چی بهت میدادم مگه ساکت میشدی دیگه مجبور شدم ببرمت بیرون بردمت تا خونه مامان بزرگ اونجا بچه ها رو دیدی ساکت شدی الهی بمیرم این او...
19 تير 1392

یه نی نی جدید

روز شنبه صبح نی نی عمه ملیحه به دنیا اومد یکی دیگه به همبازیهات اضافه شد اسمشو گذاشتن محمد یه نی نی ناز و کوچولو موچولو. ...
20 خرداد 1392

یکی یه دونم

اینم عکسای قشنگ دخملی خوشگل خانوم مامان       حالا من با این عروسک چیکار کنم فهمیدم موهاشو بکشم حالا کلاهشو در بیارم اخ جون کلاهشو برداشتم         ...
19 خرداد 1392

کارهای 7 ماهگی

دخترم دیگه قشنگ میتونه بشینه اونم بدون کمک     دیگه میتونه با روروئکش هر جا می خواد بره   سوگند در حال عطسه کردن دختر من سینه خیز نکرد چون می خواد چهار دست و پایی کنه البته الان خوب نمیتونه بره جلو     سوگند جونم یاد گرفته دست بزنه   ...
19 خرداد 1392

اولین مسافرت

سوگند جونم برای اولین بار رفته مسافرت اونم شمال .روز دوشنبه بعد از ظهر منو بابایی یهویی تصمیم گرفتیم که بریم مسافرت و منم تا شب وسایلمون رو جمع کردم و صبح زود ساعت 4 راه افتادیم به سمت شمال این موقع سال بهترین وقت برای مسافرت چون جاده ها خلوت بودن و ما فقط 12 ساعت تو راه بودیمو  تونستیم ساعت 4 بعد از ظهر برسیم بابلسر اولین کاری که کردیم یه خونه گرفتیم کنار دریا .بعد از این که وسایلمون رو جابه جا کردیم رفتیم کنار ساحل دریا یکم طوفانی بود ولی هوا خیلی عالی بود چند ساعتی اونجا بودیم که سوگند خانم خسته شد رفتیم خونه یکم استراحت کردیم بعد گفتیم چیکار کنیم بریم بازار چند ساعتی هم تو بازار چرخیدیم وخرید کردیم وقتی بر میگشتیم خونه سوگند توی ما...
13 خرداد 1392