سوگند جونم برای اولین بار رفته مسافرت اونم شمال .روز دوشنبه بعد از ظهر منو بابایی یهویی تصمیم گرفتیم که بریم مسافرت و منم تا شب وسایلمون رو جمع کردم و صبح زود ساعت 4 راه افتادیم به سمت شمال این موقع سال بهترین وقت برای مسافرت چون جاده ها خلوت بودن و ما فقط 12 ساعت تو راه بودیمو تونستیم ساعت 4 بعد از ظهر برسیم بابلسر اولین کاری که کردیم یه خونه گرفتیم کنار دریا .بعد از این که وسایلمون رو جابه جا کردیم رفتیم کنار ساحل دریا یکم طوفانی بود ولی هوا خیلی عالی بود چند ساعتی اونجا بودیم که سوگند خانم خسته شد رفتیم خونه یکم استراحت کردیم بعد گفتیم چیکار کنیم بریم بازار چند ساعتی هم تو بازار چرخیدیم وخرید کردیم وقتی بر میگشتیم خونه سوگند توی ما...