سوگندسوگند، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

یکی یه دونم

اولین کوتاهی مو

امروز برای اولین بار موهای نازتو بابایی کوتاه کرد البته فقط یکم مرتبش کرد چون خیلی به هم ریخته شده بود بعدشم دختر نازمو بردم حموم و الانم راحت خوابیدی. اینم دخترم در حال کوتاه کردن موهاش البته نمی ذاشتی واست پیشبند ببندم دیگه هر جور بود چند تا عکس گرفتم. سوگند قبل از کوتاهی مو در حال شونه زدن موهاش       اینم موهای کوتاه شده سوگند ...
19 شهريور 1392

عقیقه کردن

روز شنبه دختر نازمو عقیقه کردیم یه مهمونی بزرگ براش گرفتیم وبابا جونم اومدن و ابگوشت مهمونی رو درست کردن منو بابایی که نمیتونستیم بخوریم اما همه گفتن خیلی خوشمزه شده بوده.مهمونی خیلی خوبی بود اما مامانی چون خیلی کار داشت کلا یادش شد از شما عکس بگیره وکارهاش تا امروز همچنان ادامه داشته والان که شما خوابیدی وقت کرده تا بیاد به وبلاگت سر بزنه. عزیزه دلم امیدوارم با این عقیقه همیشه سالم باشی و  هیچوقت هیچ چیز تو زندگیت باعث ناراحتیت نشه و همیشه لبخند رو روی لبای قشنگت بیبنیم واین و بدون که تو بهترین هدیه از طرف خدا برای من و بابایی هستی عاشقتیم.
19 شهريور 1392

عکسهای اتلیه

 هفته پیش سوگند جونو برای عکس گرفتن بردیم اتلیه گفتیم تا دندونت خیلی بزرگ نشده و زیاد تو دید نیست ببریمت اتلیه اخه گفتن اینجوری قشنگ تره . راستی الان دندون دومتم در اوردی.اون روز خیلی شما دختر خوبی بودی فقط میخندیدی تو همه عکسات داری میخندی با اون دندون کوچولوتم خیلی با مزه تر شدی قربونت برم که اینقدر خوشگلی .راستی دو تا از لباسای دخترمم هنر مامان جونشه که خیلی قشنگ شده وخیلی هم به نفس مامان میاد جیگر شدی .                                 ...
6 شهريور 1392

جشن دندونی

دیروز مامانی واسه سوگند خانم جشن دندونی گرفت و واسش اش دندونی درست کرد که خیلی خوبو خوشمزه شده بود.       اینم بخشی از غذا     ...
24 مرداد 1392

سوگند داره یه دندون

دقیقا روز 5 شنبه بود که بابایی وقتی اومد ببنه سما چی کردی تو دهنت دیدم داد میزنه ای دندون ای دندون سوگند دندون در اورده وقتی منم اومدم امتحان کردم دیدم بله دستم به دندون تیزت خورد البته الان هنوز زاد دیده نمیشه خیلی کوچولو ولی به همین زودیا میام و عکس دندون خوشگلتو میزارم. ســـــلام ســــلام صـــد تـــــا ســــــلام مـن اومـــدم بــا دنــدونـام مــی خــوام نشــونتــون بــدم صـاحب مـرواریــد شــدم یــواش یــواش و بی صــدا شـــدم جـز کبــــاب خـــورا اولین مروارید  کوچولوی سوگند جونم  در92/5/3 یعنی در 9 ماه و 7 روزگی جوونه زد.              &n...
9 مرداد 1392

سوگند و ده ماهگی

سوگند قشنگم امروز بالاخره مامان وقت کرد بیاد وبرات بنویسه چون تا امروز بیشتر روزا مهمونی بودیم و مهمونی داشتیم و بعد شم که اینقدر خسته بودم که نمیتونستم بیام وبت .امروز یکمی سرم خلوت تره شما هم که الان خوابیدی دیگه چی از این بهتر .تازگیا خیلی خیلی ددری شدی همش دلت میخواد بری بیرون دنبال بابایی گریه میکنی منم هر روز مجبورم بعد از رفتن بابایی ببرمت بیرون بگردونمت . اینم چند تا عکس از خوابیدن سوگند که جدیدا این مدلی میخوابی.       ...
9 مرداد 1392

ماه مبارک رمضان

رمضان ماه مهمانی بزرگ الهی است که در آن  دروازه های مهمان سرای بزرگ الهی گشوده می شود و شمیم دل نواز عطر بهشت ربانی، مشام جان های عشاق را می نوازد و سرود و عشق وصل را در دل عاشقان می انگیزد.رمضان ماه نزول رحمت وفرود عزت و عروج عبادت وصعود طاعت است که همگان را از عذاب اخری مصون و محفوظ میدارد.     ...
19 تير 1392

چه خبر از سوگند در 8 ماهگی

عزیز دلم ببخشید که با چند هفته تاخیر میام و واست مینویسم اول به خاطر وجود نازنین خودته چون یک دقیقه از من جدا نمیشی هم به خاطر اینکه چند روزی اینترنتمون قطع بود و تازه وصلش کردن .و اما از احوالات سوگند خانم باید بگم که خیلی خیلی شیطون شدی و یک دقیقه یه جا بند نمیشی منم همش دنبالتم که از جایی نیفتی یا سرت به جایی نخوره چون از وقتی یاد گرفتی دستتو بگیری و بلند شی دیگه ما بیچاره شدیم جات که همیشه جلوی میز تلویزیون .چند روز پیش به خاطر یه غفلت کوچولوی مامانی شما از روی تخت مامانی افتادی وکلی گریه کردی هر کاری میکردم هر چی بهت میدادم مگه ساکت میشدی دیگه مجبور شدم ببرمت بیرون بردمت تا خونه مامان بزرگ اونجا بچه ها رو دیدی ساکت شدی الهی بمیرم این او...
19 تير 1392